با فعال سازي تلفن همراه، مي توانيد بدون اتصال به اينترنت و از طريق پيامک اقدام به ارسال پيام عمومي و نظر در پارسي يار نماييد.
براي ارسال پيام به پارسي يار، کافيست + در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
براي ارسال نظر برای آخرين پيامي که با پيامک به پارسي يار فرستاه ايد، کافيست ++ در ابتداي پيامک بگذاريد و متن مورد نظر خود را وارد نماييد و به شماره 3000226060 ارسال نماييد.
در ازاي ارسال هر پيامک براي پارسي يار مبلغ 130 ريال از اعتبار کاربري شما کسر خواهد شد.
براي بارگذاري فايلهاي رسانه اي اينجا را کليک کنيد.
در بخش آدرس رسانه، کليه آدرسهاي تصويري، آدرسهاي صوتي با فرمت mp3، wav، wma، mid و آدرسهاي فيلم با فرمت mp4، wmv، 3gp، 3gpp، avi، mov، flv و آدرسهاي فلش با پسوند swf پشتيباني مي شود.
همچنين کليپهاي مربوط به سايت آپارات، با لينک مستقيم آن کليپ پشتيباني مي شود.
توجه : برچسب هاي زير در متن ارسالي شما قابل استفاده است. در حين ارسال پيام براي
هر کاربر، داده مربوط به آن کاربر جايگزين اين بر چسب ها مي شود.
*pb:BlogNic* : عنوان کاربر در پارسي يار
*pb:BlogAuthor* : نام و نام خانوادگي مدير وبلاگ
*pb:BlogTitle* : عنوان وبلاگ
*pb:BlogUrl* : آدرس کامل وبلاگ
گزينه ها:
هر گزينه بايد در يک سطر مستقل قرار گيرد. گزينه ها با کليد Enter جدا شوند.
براي هر پيام حداقل دو و حداکثر ده گزينه قابل تعيين است.
+از جان تاريکي
که باز مي آيي
بي تاب مي شود زمين و مي لرزد
و گلوله
حقانيت تو را
در سنگفرش خيابانها
گواهي مي دهد
بگذار
تکه هاي پيراهنت
دهان اين همه زخم رابپوشانند
و مسيح
ديگر بار در گهواره سخن گويد
بگذار
خيابان هايت
آشيانه پرندگان عاشق باشد
+هنوز بوي گلوله مي داد
دستهايش
از شکوفه هاي خون
معطر بود
وپيراهن خاکستريش
از باروت
چشمهايش سبز شده بود
آسمان آبي تر
آنقدر که وقتي بال در آورد
فرشته ها محاصره اش کردند
+بگذار تا به لهجه ي باران بخوانمت
مانند عشق از دل و از جان بخوانمت
تا کوه ها صداي مرا منتشر کنند
همراه بادهاي پريشان بخوانمت
چشمم سفيد گشت و تو از ره نيامدي
يعقوب وار، يوسف کنعان بخوانمت
بگذار تا به يمن ظهورت، بهار محض
بر گوش شاخه هاي زمستان بخوانمت
آهنگ التهاب سراب است در دلم
بگذار تا به لهجه ي باران بخوانمت
+گم شده اي !! ،
روزها ، ميان قيل و قال ِزمين ،
شبها ، ميان بختك هايي ،
كه تا خود صبح ،
روي آآآآدمــــهااااا ا افتاده اند !!
و غروب جمعه ها ،
ميان ملائكي كه براي تسلاي دلت به زمين آمده اند !
بي خود نيست ،
جمعه ها ،
هواي زمين سنگين است !
منوره السادات نمائي مرتضائي
+اي عزيزتر از هر عزيز!
اي گرامي تر از يوسفِ يعقوب!
اگر دلباختگان يوسف با ديدن روي دل آراي او، انگشت بريدند
شيفتگان تو بدون ديدن جمال زيبايت از جان و تن گذشتند و در آتش فراغت پروانه وار سوختند
شايد که بر قلبهاي سوخته آنان آب وصال ريزي وبا صبح ظهورت، شام ظلماني هجرانِ آنان را
به روز روشن مبدل سازي
الهم عجل لوليک الفرج
+ميرسد روزي که بي هم ميشويم ،
يک به يک از جمع هم کم مي شويم ،
ميرسد روزي که ما در خاطرات ،
موجب خنديدن و غم مي شويم ،
گاه گاهي ياد ما کن اي رفيق ،
ميرسد روزي که بي هم ميشويم.
+رسول خدا(ص) از حضرت جبرئيل(ع) سوال نمود که آيا فرشتگان خنده و گريه دارند؟ جبرئيل فرمود: بله. زماني که زن بيحجابي و بدحجابي ميميرد، و بستگان او را در قبر ميگذارند و روي آن زن را با خشت و خاک ميپوشانند تا بدنش ديده نشود. فرشتگان ميخندند و ميگويند: تا وقتي که جوان بود و با ديدنش هر کسي را تحريک ميکرد و به گناه ميانداخت(پدر و برادر و شوهرش و...از خود غيرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند،
+آسمان مي گريد
و
بوي خاک را به مشامم مي رساند
اشکهايش
نوازشي است بر رخسارم
با صداي ترنمش ترانه اي سر مي دهم
هفت رنگ کمانش
جلوه اي تازه مي بخشد
روحم نفس مي کشد
اي آسمان ببار
زهرا تميمي نژاد
+رسول الله (ص) :
يا على !
اگر امت من روزه بگيرند تا چون نخى باريك گردند و نماز بخوانند تا همچون كمان خميده شوند
ولى ترا دشمن بدارند خداوند آنها را به رو در آتش مي افكند
بحار الأنوار ج5، ص: 188
+عشق بازي کار هر مشتاق نيست
اين شکار، دام هر صياد نيست
عاشقي را قابليت لازم است
طالب حق را حقيقت لازم است
عشق ، از معشوق اول سر زند
تا به عاشق ، جلوه ديگر کند
تا به حدي که برد هستي از او
سر زند صد شور و صدمستي از او
شاهد اين مدعي خواهي اگر
بر حسين و حالت او کن نظر
+حسين جان
ياد تو به هر بهانه اي که باشد(ولادت يا شهادت)
بغض خشکيده را در گلويمان مي شکافدوگداز آتش بر جگرهامان مي پاشد
مانده ام مبهوت اين چه رازيست
نهفته درنام تو
که اشک را در پشت پلکها،صبر ماندن نيست